عاقبت
آزاد

روزی لویی شانزدهم در محوطه ي کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟ سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ي قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!

          و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!

                                                                                                               

سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:نیمکت , لوئی شانزدهم ,سرباز , نگهبانی, :: 8 PM :: نويسنده : محمد منصور

                           

 

                                        منظره بارانی برگ ها rain tree 

آیا باران  عطر و رایحه دارد ؟

به گزارش ایسنا، محققان می‌گویند: به دنبال بارش باران، چندین رایحه مختلف در فضا پخش می‌شود که برای ما خوشایند و مطبوع هستند. یکی از این رایحه‌ها «پتری‌کور» نام دارد که به دنبال بارش باران و پس از یک دوره خشکی در هوا منتشر می‌شود.

آیا تا به حال با خود فکر کرده‌اید که چرا بوی طراوت و رایحه دل‌انگیز باران، انسان را شاد و سرمست می‌کند و چه عاملی باعث می‌شود که باران بوی خوشایندی داشته باشد؟

واژه‌ «پتری‌کور» در سال 1964 میلادی توسط دو دانشمند استرالیایی که بر روی رایحه هوای مرطوب تحقیق می‌کردند، ابداع شد. این رایحه در حقیقت از یک جفت واکنش شیمیایی نشأت می‌گیرد.

 

در واکنش نخست، برخی از گیاهان در دوره خشکی هوا اقدام به ذخیره روغن‌های خاصی می‌کنند که در هنگام بارش باران این روغن‌ها در هوا آزاد می‌شوند.

 

دومین واکنشی که منجر به شکل‌گیری پتری‌کور می‌شود، هنگامی رخ می‌دهد که مواد شیمیایی تولید شده توسط باکتری «آکتینوومیسیت» که یک باکتری خاک‌زی است، آزاد می‌شوند. این ترکیبات معطر و بو دار پس از برخورد قطرات باران به زمین، رایحه پتری‌کور را منتشر می‌کنند.

 

به گزارش ایسنا به نقل از لایوساینس، رایحه دیگری که در هنگام بارش باران به مشام می‌رسد با «اوزون» ارتباط دارد. در هنگام رگبار، رعد و برق در واقع مولکول‌های اکسیژن و نیتروژن را از هم شکافته و این مولکول‌ها پس از ترکیب دوباره به شکل مولکول‌های اکسید نیتریک درمی‌آیند و این ترکیب ضمن انجام واکنش با سایر مواد شیمیایی در جو، بویی شبیه به بوی ملایم کلر ایجاد می‌کند.

 

در نتیجه وقتی فردی می‌گوید بوی آمدن باران را حس می‌کند این بدین معناست که بادهای حاصل از باران‌های نزدیک، اوزون ابرها را همراه با خود به مشام آن فرد می‌رسانند

پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:باران,عطر,پتری کور, , :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

در جایی مناجاتی  دیدم که نوشته بود گوینده اش کورش کبیر است هرکه گفته است خدایش بیامزرد که بسیار زیبا  تقاضایی  است با خود گفتم شاید مهمانان وبلاگ عاقبت هم از آن خوششان بیاید و لحظه ای با خدایشان زمزمه کنند.

              خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

                       و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

                  

 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:خدایا, مناجات,کورش کبیر, مردن,زندگی,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

Click here to enlarge
Click here to enlarge

 

 خبر  بر گرفته از پرشین وی

 

پیراهنی فریبنده  که از به هم  پیوستن 1500 برگه جدائی 3000 زن و مرد تشکیل شده است .طراح این لباس می گوید می خواسته با این کار دلیل این هم طلاق یعنی عجله را به مردم و خصوص جوانان گوشزد کند اما به راستی آیا عجله  به واقع دلیل همه این طلاق ها است ؟؟؟!!

  "دمي بارتز" يک دختر مدرسه اي اسکاتلندي است که در رشته هنر تحصيل ميکند، او به عنوان پروژه يکي از درسهايش در اقدامي جالب با برگه هاي مدارک طلاق زوجهاي مختلف يک لباس عروس بسيار زيبا طراحي و تهيه کرده است که باعث شد او خيلي زود در دنياي مجازي به شهرت جهاني برسد.
او تصاويري از اين کاردستي زيبا در فيس بوک قرار داد تا دختر خاله اش که ساکن ايتالياست آن را ببيند اما خيلي زود و در طي چند روز با 40 هزار نظر موافق کاربران فيس بوک روبرو شد.
او با اين کار موفق شد تحسين بسياري از طراحان مد را بر انگيزد ، اين دختر 15 ساله به قدري در کارش موفق بوده است که گفته ميشود بسياري از زوجهاي جوان از او خواسته اند تا لباس عروسي شان را براي آنها طراحي کند.
او اين لباس را از روي طرح لباس "پرنسس دايانا" الگو برداري کرده است و براي ساخت آن از 1500 برگه دادخواست طلاق استفاده کرده است . او ميگويد هدف من از اين کار نشان دادن عجله زوجهاي جوان براي ازدواج و در پي آن طلاق زودرس است
او اضافه ميکند چند طراح برجسته از او خواسته اند تا طرح لباس عروسش را به مبلغ خوبي به آنها بفروشد تا از آن کپي برداري کنند.
 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:پیراهن,طلاق,طراح لباس ,دمی بارتز,اسکاتلند,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

                                        

 نقل شده :فرعون؛ پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. تا اينكه روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت:

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد او همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.

فرعون پرسید کیستی؟ دید که شیطان وارد شد پس بدون مطلي گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!

بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

بعد از آن شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد:
زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

                                                مصر باستان,فرعون,اهرام مصر,مجسمه ابوالهول

 

سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:خدا, فرعون,شیطان , خوشه انگور , مصر,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

تفاوت اون هم یک تفاوت کوچولو و کم اهمیت

                          


 

                         

 

 

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:تفاوت, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

راستش از دروغگوئی و بی صداقتی که یه جایی دیدم رنجیده خاطر شدم برا اطمینان  قلب و تسکین خودم سری به احادیث زدم یکی دو مورد رو برا شما عزیزان میهمان  و البته نیز خودم به عنوان هدیه عید سال 92 گذاشتم: 

 

                                                                 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

امام صادق می فرماید:

لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وأداءُ الأمانَةِ؛
فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

                                                                                 كافى، ج2، ص104، ح 2

 

 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                                                                      

                                                     

امام على (ع) :

اِذا اَحَبَّ اللّه‏ُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛

هرگاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد، راستگويى را به او الهام مى‏نمايد

                                                              غررالحكم، ج 3، ص 161، ح 410


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  

امام سجاد (ع) :

خَيْرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَيْرُ خَواتيمِهَا الْوَفاءُ؛

بهترين شروع كارها صداقت و راستگويى و بهترين پايان آنها وفا است.

                                                                  بحارالأنوار، ج 78، ص 161

 

( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:مادر,قند خون,چشم ها,آب مروارید,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

در ضرب المثل های ایرانی  مثلی هست که میگه طرف از آب هم کره می گیره  یعنی همه جا میشه حتی  به ظاهر از بی فایده ترین  و کم ارزشترین چیزها و در بدترین حالت ها نتایجی سودمند برداشت کرد حالا بماند که کره از آب گرفته خوردنی هست یا نه ؟!!! به هر حال چند روز پیش داستانی رو  تو یه وبلاگی خوندم  که متاسفانه اسم و آدرسش رو گم کردم به هر حال ازش متشکرم  بظرم جالب اومد  دیدم بد نیست شما هم بشنوید و داستان از این قرار بوده است که :

 فردی بنام چاک از یک مزرعه‌دار در تکزاس یک الاغ می خره به قیمت 100 دلار. قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»

چاک جواب داد: «ایرادی نداره. پس پولم رو پس بده.»
مزرعه‌دار میگه : «نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..»
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه‌دار گفت: «می‌خوای باهاش چی کار کنی؟»
چاک گفت: «می‌خوام باهاش قرعه‌کشی برگزار کنم.»
مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه که یه
الاغ مرده رو به قرعه‌کشی گذاشت!»
چاک گفت: «معلومه که می‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌گم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه‌دار چاک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟» چاک گفت: «به قرعه‌کشی گذاشتمش. که هر که برنده بشه الاغ رو به دو دلار به او می فروشم 500 تا بلیت 2 دلاری فروختم 898 دلار سود کردم..»
مزرعه‌دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم 2 دلارش رو پس دادم.»

جمعه 9 فروردين 1392برچسب:داستان,آب,کره,تکزاس,دلار,الاغ مرده,قرعه کشی,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

                                 

سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:بهار,سال 92,تبریک,عید,سال نو,نوروز,, :: 8 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت :

من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:کورواقعی,بینا,فقیر,بخیل,, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد                

در سرزمین  ایران پیوسته قبل از فرا رسیدن نوروز روزی را که معمولا آخرین پنجشنبه سال است به عنوان روزابراز عشق و تجدید یاد و دیدار مزار عزیزان از دست رفته می دانند تا به نوعی آنان  را نیز در شادی و سرور آغاز سالی نو شریک و سهیم نمایند و این آیین و رسم پسندیده حتی در ایران پیش از اسلام و نزد پیروان زردشت نیز تحت عنوان عید اموات  در ایامی مقارن نوروز گرامی می دارندو در برخی مناطق کشور امروزه نیز آخرین پنج شنبه را عید مردگان می نامند چه زیبا سروده است زنده یاد قیصر امین پور:                                     

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
                       آی .....
                ای دریغ و حسرت همیشگی

                                            ناگهان
                                                  چقدر زود 
                                                        دیر می‌شود
!

عکسهای بسیار زیبا و دیدنی از فصل پاییز ، www.irannaz.com
                  

عجب رسمیه رسم زمونه          قصه ی برگ و باد خزونه                               

 میرن آدما ازونا فقط                  خاطرهاشون بجا می مونه   

چی شد اون خونه ؟          آدماش کجان ؟        خدا می دونه                  

  بوته ی یاس باباجون هنوز

گوشه ی باغچه توی گلدونه

 عطرش پیچیده تا هفت تا خونه

   خودش کجاهاست ؟                 خدا می دونه                               گوشه ای از شعر رسول نجفیان

                                  به یاد همه آنانی که امروز در میان ما نیستند روحشان شاد

پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:عید اموات ,پدر,رسم زمونه,قیصر امین پور,رسول نجفیان, :: 1 PM :: نويسنده : محمد منصور

در جائی می خواندم که:

 تفاوت تعریف ( یک دقیقه ) از زبان و نگاه  کسی که پشت در توالت منتظر ایستاده  با کسی که داخل توالت نشسته است نشان می دهد که زمان تعریف واحدی ندارد.

                                                     اینطور نیست؟           

                                                                                                          

چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:تعریف زمان,توالت,یک دقیقه,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                                   گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
                             

1.

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده مي شد: 

                                          من کور هستم لطفا کمک کنيد.

روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري روي ان نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و انجا را ترک کرد.

عصر آن روز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است .

مرد کور از صداي قدم هاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي ان چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد:

                                امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم!

وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است.

حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است ...لبخند بزنيد.

                                                                                                  

نایت اسکین

                                                                                                     

چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:کور,گدا,خلاقیت,تغییر,موفقیت,, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

فراموش نکنیم 

 قطاری که از ریل خارج شده است شاید آزاد شده باشد اما راه به جایی نخواهد برد و به مقصد نمی رسد.                    

                                                       

                                    

    

سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:قطار, ریل خروج , مقصد,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

آدمی هیچگاه نباید از احترام مردم خیلی ذوق زده شده و دل خوش شودچون بسیار  پیش میاد که با کوچکترین بهانه یا حتی بدون بهانه این احترام رنگ می بازد و از بین می رود نقل است روزی :

    چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر bbc برای مصاحبه می‌رفت.

هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.

راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" .

چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.

راننده با ديدن اسکناس گفت:

                                 "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم!"

                                                                                                                                                                                                                                                     خبرگزاری فارس: کپسولی که چرچیل در سفر همراه داشت+ عکس                 

                   

پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:چرچیل,راننده,احترام,نخست وزیر ,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

روايت شده است در حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي بزرگ ميساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.

پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه! کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت: چوب بياوريد! کارگر بياوريد! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!

                                            مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...

                                           کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسيدند؟!

معمار گفت: اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم... اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم ! به قول خودمون علاج واقعه قبل از وقوع

 

                                                                         
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:شایعه,پیرزن,مناره,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 مرد قوی هیکل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .

روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد . روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر کار کرد ، اما فقط 10 درخت برید . به نظرش آمد که ضعیف شده است . نزدیکش رفت و...

عذر خواست و گفت : نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم ، درخت کمتری می برم


                        رئیس پرسید : آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟
او گفت : برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.

  نقل از داستانک                                                

شنبه 12 اسفند 1391برچسب:هیزم شکن , تبر,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

لالایی

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...

پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !

 

 

                                                                                                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:زن,خروپف,لالائی,پیر مرد,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.

اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟..

                                 زاهد گفت: مال تو کجاست؟

                                                جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.

                                                                     زاهد گفت: من هم.

 

                       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:مسافر,جهانگرد,زاهد,دهکده,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 حرکتی دیده نشده از گنجشک ها + عکس نایاب                                        
 
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...
 
آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

                                      پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!
 
 
 
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:گنجشک, آتش,آب,درس,, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

   

                                           ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ﺍﻭﻟﯿﻦﺻﺒﺢﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭﻣﺎﺩﺭﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ. ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽﺑﻪﻫﻤﺪﯾﮕﺮﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ نتوانست خود را كنترل كند ﻭ ﺩﺭﺍﯾﻦﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ  ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.

ﺳﺎﻟﻬﺎﮔﺬﺷﺖﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﭘﺪﺭﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯﺍﻭﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟

 

ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻮﻥﺍﯾﻦهمانی است ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ

                                                          تقدیم به آرزویم، بهار زندگیم به مناسبت تولدش 

 

                      !                                                  

شنبه 21 بهمن 1391برچسب:وفاداری , دختر,در,, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟

مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم...!

حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد...

 

 

 

              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

شنبه 21 بهمن 1391برچسب:مور , عشق,سلیمان همت,کوه, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

تو دنیا یکی هست که فقط برای تو نفس می کشه...!!!!!!!! اون هم دماغته

یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:برای تو,دماغ,نفس,, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

عجب روزگاری است!!!

                       این روزها گویا که 

                                             انسان ها بدست هم پیر می شوند 

                                                                                              نه به پای هم !!؟               

         

این روز ها اگه ساکت بمونی به حساب جواب نداشتن شما می گذارند

     هیهات اگه بفهمند که داری چه جونی می کنی  تا ........احترامشون رو نگه داری       

                                                                           

این روز ها خیلی ها رو مبینی که از دور می درخشند 

                                    اما جلو تر که اومدند ؟

                     می بینی که!! درخششون از شیشه خورده هاشون است .

           

                       

 

                

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:این روزها,درخشش,شیشه خورده , پیر , جواب, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 
اي خرس تنبل
 

              خواب شيرين داره اين بچه گربه يا داره خواب شيريني مي بينه ؟

 

                                                                                                            

 

 

نقل از سايت تك ناز

پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:خواب شيرين, انواع خواب, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

يك روز هارون الرشيد و بهلول به حمام رفتند. در ضمن شستشو هارون از بهلولپرسيد:اگر من برده بودم تو به چه قيمتي حاضر ميشدي مرا بخري ؟ بهلول فكريكرد و پاسخ داد:10دينار!!!!
هارون داد زد:چه مي گويي مردك ديوانه!!!!!قيمت لنگي بر كمر بسته ام از10 دينار بيش تر است!!
بهلول خنديد و گفت:منظور من هم قيمت لنگ توست و گرنه خودت 1 دينار هم ارزش نداري!!!!

 

                                                                                                                                 لیال بی متال
 
جمعه 21 مهر 1391برچسب:بهلول,دینار,هارون,حمام ,ارزش, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

پائولین پاتر ( Pauline Potter ) زن ۴۷ ساله آمریکایی از ساکرامنتو ( Sacramento ) ایالت کالیفرنیا (California ) با ۲۶۱٫۷ کیلوگرم هم اکنون چاق ترین زن جهان می باشد.

                      مرژانو - سنگین ورزن ترین زن زنده جهان

 پائولین پاتر :: Pauline Potter

وی می گوید:دلیل اینکه با رکوردهای جهانی گینس برای ثبت رکوردش تماس گرفته این است که شاید متخصصی داستان زندگی وی را خوانده و در کم کردن وزنش به او کمک کند.
همچنین امیدوار است تا کسب این رکورد کمکی در جهت یک زندگی سالم برایش باشد.

 

 

 

                                                                                                       نقل از سایت جالب ترین خبر های دنیا

 

شنبه 18 شهريور 1391برچسب:چاق ترین زن دنیا, :: 7 PM :: نويسنده : محمد منصور

شنبه 10 تير 1391برچسب:اردک,بی احترامی, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

به این میگن خپل

شنبه 10 تير 1391برچسب:گربه, خپل,تصاویرعجیب,دیدنی, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

شوخی آبگوشتی با نبی

 روزی هد هد نزد حضرت سلیمان  رفت و گفت :می خواهم تو  لشگریانت را در   جزیره ای مهمان کنم .

وقتی همه حاضر شدند هد هد ملخی صید کرد و در دریا انداخت و گفت : اگر گوشت به همه نمی رسد آب گوشت به همه خواهد رسید.

                                                                                                                

رنگ مو

شخصی از شیخ لاهوری پرسید:  چرا در سن  نود سالگی خضاب ( نوعی رنگ موی طبیعی سنتی ) می کنی ؟

            گفت :  دشمن زندگیست موی سفید

                

                                                  روی دشمن سیاه باید کرد                    

 

کلنگ جناب قاضی

روزی قلم از قلمدان قاضی افتاد فردی که در آنجا حضور داشت گفت : جناب قاضی کلنگ تان افتاد قاضی گفت : این قلم است تو هنوز کلنگ و قلم را از هم تشخیص نمی دهی ؟ مرد در پاسخ گفت : هر چه هست تو مرا با آن خانه خراب کردی پس کلنگ است .

 

زندان یا  ویلایی ییلاقی

 

در کشور نروژ زندانی وجود دارد که به احتمال زیاد پس از آشنایی با آن، تصور شما به طور کل در مورد زندان تغییر خواهد کرد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، با شنیدن واژه «زندان»، ما به یاد مکانی تاریک و نمور خواهیم افتاد که پر از افراد مجرمی است که در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند. به شکل کلی زندان ها از نظر ظاهری مکان های مناسبی برای گذران زمان نیستند و بسیاری نیز معتقد هستند که این گونه فضاها باعث می شود تا افراد مجرم پس از آزادی از زندان به سمت خلاف کاری نروند. اما ظاهرا مسئولین در کشور نروژ به گونه ای دیگر فکر می کنند.

زندان «باستوي» واقع در جزيره اي در نزديکي شهر «اسلو» در نروژ عنوان بهشت مجرمان را گرفته است.

115 زنداني اين زندان نه در سلول هايي با در هاي فلزي بلکه در کلبه هايي چوبي با رنگ هاي زيبا زندگي مي کنند و در طول روز به ماهيگيري، شنا، بازي تنيس مي پردازند و فقط اجازه ندارند از اين جزيره زيبا خارج شوند.
البته باید گفت که اکثر زندان های کشور نروژ نیز دارای استانداردهای بالای رفاهی هستند و به نظر این حرکت لااقل در جامعه نروژی نتیجه مثبتی داشته است.
بر اساس آمار در کشور آمریکا نزدیک به 43 درصد از متهمین که به زندان می روند دوباره به سمت خلاف کاری رفته و به زندان می افتند. اما این آمار برای کشور نروژ با توجه به سیستم متفاوتش تنها 16 درصد است. نکته جالب دیگر در مورد این زندان این است که بخش عمده ای از انرژی مورد نیاز این مجموعه از طریق باطری های خورشیدی تامین شده و بخش زیادی از مواد غذایی مورد استفاده قرار گرفته در این زندان نیز توسط خود محکومین کشت می شود.

جمعه 12 خرداد 1391برچسب:زندان,هتل 5ستاره,نروژ,آمریکا,اسلو, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

به گزارش فارس، طویل‌ترین قبر جهان متعلق به «عمران نبی» است که 80 سانتی‌متر عرض و 30 متر طول دارد. البته این بدان معنا نیست که قد حضرت عمران(ع) 30 متر بوده است، بلکه برای تکریم آن حضرت چنین مزار طویلی در نظر گرفته‌اند.

 

 

کشور عمان در جنوب دریای عمان قرار دارد. مقبره عمران نبی(ع) در شهر «صلاله» مرکز استان «ظُفار» قرار دارد و ظفار، جنوبی‌ترین استان عمان است. این کشور از سمت غرب با سه کشور امارات متحده عربی، عربستان سعودی و یمن همسایه است.

 

نمای بیرونی مقبره عمران‌نبی کنار مسجدی به همین نام

 

صلاله نه تنها از حیث وجود زیارتگاه عمران نبی(ع) یک شهر زیارتی محسوب می‌شود، بلکه به دلیل موقعیت ویژه خود، مرکز فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عمان به حساب می‌آید و قطب گردشگری این کشور است.

 

 

اما «عمران» کیست؟

«عمران» یکی شخصیت‌های مشهور در قرآن کریم و نام مشترک پدر حضرت موسی(ع) و حضرت مریم(س) است.

البته به اعتقاد اکثر مفسران از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی (تفسیر نمونه، ج 2، ص 390)، عمرانی که قرآن از آن نام می‌برد همان پدر مریم مقدس است.

در آیه 33 سوره مبارکه «آل عمران» آمده است: إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.

علام طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه (المیزان، ج 3، ص 4-191) می‌نویسد: مراد از «آل ابراهیم» در این آیه معصومانی هستند که از طریق حضرت اسماعیل به ابراهیم خلیل می‌‌رسند و آنها پیامبر اسلام (ص)‌ و خاندان معصوم ایشان هستند.

 

 نقل از سایت ایران گویا و خبر گزاری فارس

 

ادامه مطلب را ببینید

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:عمران نبی, عمان,استان ظفار, صلاله قبر طویل,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

می گویند روزی به شیخ اعظم انصاری رحمه الله علیه  گفتند : طلبه ای دزدی کرده است .

                         شیخ فرمود:طلبه دزدی نمی کند بگویید دزدی به لباس طلبگی در آمده است .

                                                                                          

                                                                           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب: طلبه, شیخ انصاری,درسی از تاریخ, دزد,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور


این مجسمه ها توسط دو مجسمه ساز به نام های "کلاوس اولدنبورگ" و "کاسجی ون برگر" ساخته شده و در نقاط مختلف دنیا نصب شده است. مجسمه های غول پیکری از اشیائی که با آنها به صورت روزمره سر و کار داریم

 

سوئیس - یک چاقوی سوئیسی

آمریکا - کانزاس سیتی- یک توپ بدمینتون

 

 

فرانسه-پاریس- دوچرخه دفن شده

 

           

                                                      آمریکا نیویورک- بیلچه                                                                   

باقیمانده تصاویر را در ادامه مطلب ببینید



ادامه مطلب ...

  نامه امیر کبیر به ناصرالدین شاه در پاسخ به پارتی بازی و سفارش


قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ همایونی به شکستن لبه‌ نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده ‌بودم به توصیه‌ عمه‌ خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلی‌حضرت بدانند که اداره‌ امور مملکت به توصیه‌ عمه و خاله نمی‌شود.

 

                                                                             زیاده جسارت است، تقی    

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 منبع تابناک

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:امیر کبیر, پارتی بازی و سفارش,ناصرالدین شاه,عمه و خاله, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور


سوپ خفاش
 
عجیب ترین و چندش آور ترین غذاهای جهان! (تصویری) ، www.irannaz.com
 
 

ترشی بچه موش در چین
 
عجیب ترین و چندش آور ترین غذاهای جهان! (تصویری) ، www.irannaz.com
 

سالاد عنکبوت در چین
 
عجیب ترین و چندش آور ترین غذاهای جهان! (تصویری) ، www.irannaz.com

                                                                       

 

بقیه تصاویر رو در ادامه مطلب ببینید



ادامه مطلب ...
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:غذاهای شرقی,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 

حکایتی از سفرنامه یوشیدا ماساهارو، سفیر ژاپن در ایران دوره قاجار

 

در اين كتاب كه توسط دكتر هاشم رجب زاده به فارسي ترجمه شده است. يوشيدا شرح مسافرت خود در سال‌هاي 1297 و 1298 هجري قمري ـ در اواخر دوره‌ي سلطنت ناصرالدين شاه قاجار ـ به ايران را با ظرافت بسياري نوشته است.

صبح كه شد،... هنوز خواب و بيدار بوديم كه با صداي كسي كه بيرون خانه بلند فرياد مي‌كرد « شير آمد! شير آمد! » از جا پريديم. ديدم رام چندرا كه مترجم هندي ماست پريشان و هراسان فرياد مي‌كند « شير آمد! شير آمد! » و با شتاب اين سو و آن سو مي‌دود و دست و پايش را گم كرده است. از او پرسيدم «چرا اين طور فرياد مي‌كني؟ ما كه بند دلمان پاره شد!» او پاسخ داد كه صبح كه از خواب بيدار شده و از خانه بيرون رفته، يكي از مردم روستا را ديده است كه مي‌آيد و با صداي بلند مي‌گويد: « شير! شير! » ... رام چندرا كه در آن دم صبح هنوز خواب آلود و گيج بود، سخن مرد شير فروش را به معني آمدن شير بيشه گرفته و فرياد زنان به هر سو دويده بود. همراهان ما هم به شنيدن فرياد او اسلحة خود را برداشته و بيرون آمده بودند. ديديم كه مردم روستا از محصول لبنيات خودشان مانند شير و ماست و پنير در سيني‌هاي رويين و مسين گذاشته‌اند و مي‌آورند. آنها نزديك آمدند و سيني‌ها را با ادب و مهرباني به ما دادند. دانستيم كه دچار بدفهمي شده و مهرباني و مهمان نوازي مردم روستا را طور ديگر تصور كرده ( و اسلحه برداشته ) بوديم. ما و روستاييان همه مدتي از اين پيشامد مي‌خنديديم. 

 

منبع داستان هائی از تاریخ                                                              صفحه 51

 

خست آقا محمد خان

 

 

1091-15-504031i92-5309

 

نوشته اند كه: وقتي به دليل خطايي جزيي حكم كرد كه گوش مرد فقيري را ببرند و بعد شنيد كه بيچاره به مير غضب مي گفت كه اگر همه ي گوشش را نبرد چند قراني به او خواهد داد. آقا محمد خان وي را صدا زد و گفت كه اگر مبلغي را كه به مير غضب پيشنهاد كرده اي دو برابر كني و به خود من بدهي من ترا مي بخشم. بيچاره دهقان فكر كرد كه خان شوخي مي كند و او را بخشيده است. براي همين جلوي خان به خاك افتاد و پس از تشكر قصد رفتن كرد. اما هنوز قدمي برنداشته اطرافيان شاه به او فهماندند كه اين خواسته ي خان شوخي نبوده و وي بايد آن مبلغ را بپردازد.

 

 

                                                                           منبع : کتاب ايران در دوره سلطنت قاجار، علي اصغر شميم، صفحه 51.

نقل از داستان هائی از تاریخ

جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:خست,آقامحمد خان قاجار,مرد فقیر,دهقان,میرغضب,, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 
                                                                      

مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.

کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد ….به کمک او پرداخت. سپس کم کم وضع عوض شد.

پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می آید. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است.

                                                                      

افغانی ها ضرب المثلی دارند بدین مضمون که اگر کسی به تو گفت اسب  ، به او اعتمادنکن اما اگر دو نفر پیدا شندن و به تو گفتند ، کمی درباره خودت فکر کن. اما اگر سه نفر پیدا شندن و به تو گفتند ، که اسبی حتماً یک زین برای خودت سفارش بده. این ضرب المثل به خوبی اثر القائات منفی دیگران را بر ما نشان می دهد.                                                   
                                                                    

آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند.

نتیجه :                                                                   


در واقع اون پدر داشت بهترین راه برای کاسبی رو انجام می داد اما به خاطر افکار پسرش، تصمیمش رو عوض کرد و افکار پسر اونقدر روی اون تأثیر گذاشت که فراموش کرد که خودش داره باعث ورشکستگی می شه و تلقین بحران مالی کشور، باعث شد که زندگی اون آدم عوض بشه.

گاهی اوقات ما اونقدر به افکار دیگران توجه می کنیم و به اونها اعتماد بی خودی می کنیم که نه تنها زندگی خودمون رو خراب می کنیم بلکه حتی دیگه چیز دیگه ای رو نمی بینیم و چشمامون به روی حقیقت ها می بندیم.

خداوند به همه ما فکر، فهم و شعور بخشیده تا بتونیم فرق بین خوب و بد رو تشخیص بدیم. بهتره قبل از اینکه دیگران برای ما تصمیماتی بگیرن که بعد ما رو پشیمون کنه، کمی فکر کنیم و راه درست رو انتخاب کنیم و با انتخاب یک هدف درست از زندگی لذت

                                                                                                                     

نقل از پربازده

 

جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:حرف مردم,ضرب المثل افغانی, دکه,پسر ,آنتونی رابینز,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

داستان جالب هواشناسی رئیس جوان قبیله سرخ پوستان

http://s1.picofile.com/file/6297851106/Soorkhpoost.jpg

مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می‌پرسند:

«آیا زمستان سختی در پیش است؟»

رییس جوان قبیله که هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشت، جواب میده

«برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید»

بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه:

«آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»

پاسخ: «اینطور به نظر میاد»

پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:

«شما نظر قبلیتون رو تایید می کنید؟» پاسخ: «صد در صد»

رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.

بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:

«آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»

پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!

رییس: «از کجا می دونید؟»

پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!!

نکته ها: 
خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:هواشناسی,سرخپوستان,رئیس, هیزم,جوان, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

سرقت با قلقلک دادن در تهران



سارقان حرفه‌ای و سابقه‌دار، پس از سوار كردن یك مرد 71 ساله ، او را آنقدر قلقلك دادند كه بیهوش شد و سپس اموالش را سرقت كردند.

حسین توكلی با اشاره به این پرونده سرقت كه تاكنون سابقه نداشته است گفت: چند روز پیش، عابران در یكی از محله‌های خلوت غرب تهران با مشاهده پیرمردی كه در حاشیه یك كوچه بیهوش افتاده بود، موضوع رابه مركز فوریت‌های پلیسی 110 گزارش كردند و پس از حضور ماموران در محل، مرد سالخورده به بیمارستان منتقل و پس از اقدامات پزشكی، وی به دادسرای جنایی تهران مراجعه و در ارتباط با بیهوشی خود و سرقتی كه از وی صورت گرفته، شكایت كرد.
شاكی در اظهارات خود گفت: پس از دریافت حقوق بازنشستگی‌ام، سوار یك خودروی پراید شدم. در طول مسیر، راننده و 2 سرنشین خودرو مدام با من شوخی می‌كردند تا این كه رانندهبه بهانه شلوغی مسیر، وارد یك خیابان فرعی شد و در این هنگام، 2 سرنشین خودرو شروع به قلقلك دادن من كردند و این قلقلك‌ها آنقدر ادامه پیدا كرد كه بیهوش شدم و زمانی به خود آمدم كه متوجه شدم چندین ساعت در بیمارستان بوده‌ام.

بازپرس شعبه 5 دادسرای جنایی افزود: به دنبال این شكایت، دستور قضایی صادر و با ارجاع پرونده به پلیس آگاهی و چهره‌نگاری، ردپای یكی از سارقان سابقه‌دار به نام ناصر شناسایی شد. پس از دستگیری این متهم، وی در تحقیقات مقدماتی ابتدا منكر سرقت شد اما پس از مشاهده دلایل و مدارك و مواجهه با مالباخته به جرم خود با همدستی 2 نفر از همدستانش اعتراف كرد.

متهم در اعترافاتش گفت: پس از سوار كردن پیرمرد شاكی متوجه شده‌اند او به قلقلك حساسیت دارد و به قصد سرقت ابتدا با وی شوخی كرده‌اند و در ادامه آنقدر او را قلقلك داده‌اند تا بیهوش شده است.

 

                                                                                                                       

 

 

 

نقل از کلوبز

سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:سرقت,قلقلک,تهران,بیهوش, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

 این  هم  ابتکارات و خلاقیت های جدید  در زمینه تختخواب برای آدمهاهای استرس زده و بی خواب امروزی  

                                                                         

 

ازین تخت خواب ها میخواین؟

 

 ا

 


 

 

                                                                                                                      

 


                                                                                                                       

 

                                                                            


 

                                                                                                           


 

 

 ادامه تصاویر رو ببینید .....

 



ادامه مطلب ...
جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:تختخواب, خلاقیت , ابتکار ,بی خواب ,, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 

 

 

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:امید, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

 


 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 

 

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 

 

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 عکس های عجیب ترین و ترسناک ترین پل های جهان | www.irannaz.com

 

  


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

 

 

 

منبع سایت ایران ناز

 

 

 

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:پل,عجیب,زیبا, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

به دنیا آمدن یک نوزاد عجیب الخلقه در منطقه "سکهر" ایالت سند پاکستان موجب نگرانی والدین فقیر این نوزاد شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کراچی، پزشکان اعلام کرده‌اند که درمان این نوزاد یا تلاش برای بیشتر زنده نگاه داشتن وی هزینه‌های هنگفتی به دنبال دارد.

همچنین پزشکان عنوان کردند که درمان این نوزاد فقط در کراچی امکان پذیر است.

به گزارش شبکه خبری "جیونیوز" پاکستان، اگرچه این نوزاد سالم به دنیا آمده است اما دارای 6 پا می‌باشد و جدا کردن پاهای اضافه وی نیاز به عمل جراحی دارد که فقط در شهر کراچی امکان پذیر است.

"عمران شیخ" پدر این نوزاد، در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت که قادر نیست هزینه عمل جراحی فرزندش را پرداخت کند و از مردم به ویژه ثروتمندان تقاضا کرد به وی کمک کنند.

 

برگرفته از سایت تابناک

 

 

دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:کودک شش پا, تولد,پاکستانی,سکهر سند, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :                                     
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!

 

                

                                                                                          
                چارلی هم با خنده می گوید :
                تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
               "این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"!

 

Charlie Chaplin.jpg 

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:انیشتن,چارلی چاپلین شهرت,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاقبت و آدرس mandez.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان